تنهایی...


dokhi bala

*******دو خط مانده به تنهایی *****

 

 

من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود

بنویسید صدا بود ولی نرم نبود

 

خانه در خاک خدا داشت ، تماشایی بود

بنویسید دو خط مانده به تنهایی بود

 

بنویسید که با ماه ،کبوتر می چید

از لب زاغچه ها بوسهء باور می چید

 

بنویسید که با چلچله ها الفت داشت

اهل دل بود وَ با فاصله ها نسبت داشت

 

دلش از زمزمهء نور عطش می بارید

ریشه در ماه ، ولی روی زمین می جوشید

 

بنویسید زبان داشت ولی لال نشد

بنویسید که پوسید ولی کال نشد

 

پُرِ طوفان غزل بود ولی سیل نداشت

بنویسید که دل داشت ولی میل نداشت

 

پنجه بر پنجرهء روشن فردا می زد

وسعت حوصله اش طعنه به دریا می زد

 

بنویسید به قانونِ عطش ، آب نداد

و کسی کودک احساسش را تاب نداد

 

سرد و سرما زده از سمت کویر آمده بود

کودکی بود که در هیاتِ پیر آمده بود

 

تا صدای دل خود چند تپش فاصله داشت

گاه با فلسفهء عشق کمی مسئله داشت........

 



نظرات شما عزیزان:

amirmohammad
ساعت19:27---13 ارديبهشت 1391
Nakhoondamesh



Amma mikhoonamesh



HHatman ghashange



پاسخ:be ghole khodet avarin


SaEeD
ساعت22:04---12 ارديبهشت 1391
alaki mige be majid sar nazan

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





|سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:,| 10 AM|NaRgEs|

miss-A